... Sabr kun, wafa kun!
شاه خوبرویان
رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خراب شب گرد مبتلا کن
مائیم و موج سودا شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشای خواهی برو جفا کن
از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی
بگزین ره سلامت ترک ره بلا کن
مائیم و آب دیده در کنج غم خزیده
بر آب دیده ما صد جای آسیا کن
خیره کشی است ما را دارد دلی چو خارا
بکشد کسش نگوید تدبیر خونبها کن
بر شاه خوبرویان واجب وفا نباشد
بر شاه خوبرویان واجب وفا نباشد
ای زرد روی عاشق تو صبر کن وفا کن
دردیست غیر مردن کان را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کان درد را دوا کن
در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم
با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن
مولانا
I hope one day I shall try to translate this. Maybe when I would have comprehended the message!
Image Courtesy: Artwork By Mariyah Nasir
No comments:
Post a Comment